این یک ماموریت جلسه ای با کت و شلوار اتوکشیده در یکی از ساختمانهای وزارت نیرو در تهران نیست .کار پرمخاطره ای است و باید افراد متخصص و پرتلاش انجام دهند و در این راه روزهای متمادی در مناطق دوردست نسبت به اهواز در کوههای دز و کارون به ان مشغول شوند و البته باید با دقت انجام شود در این راه لوله های مخصوص برفسنجی لازم است تا در دل برف وارد شود و پس از رسیدن به خاک عمق برف مشخص شود و سپس چگالی برف محاسبه و ثبت بشود.


برفسنجی حوضه دز 4 اسفند 1402 تصاویر از مهندس روح اله مهربانی

معمولا در هر ایستگاه ده نمونه در فواصل معین باید برداشته شود و سپس متوسط ارقام در نظر گرفته می شود .ایستگاههای برفسنجی در نقاط شاخص هر زیرحوضه می باشد که بر اساس تجربه و تجزیه و تحیلی کارشناسی به عنوان ایستگاه معرف آن زیرحوضه انتخاب می شود.مثلا حوضه کارون دارای چند زیرحوضه مانند خرسان ارمند کاج بهشت آباد و ونک می باشد که در این زیر حوضه ها چند ایستگاه وجود دارد .عمده برف کارون از این حوضه ها روانه پایین دست می شود و یخچال های دایمی در این حوضه ها داریم .تصاویر برفسنجی امسال را در حالی مشاهده می کنیم که در حالیکه در آذر ، دی و بهمن ماه برف چندانی را شاهد نبودیم اما اسفندماه در شرایط متفاوت برف خوبی بارید.

ایستگاه میدانک فریدونشهر حوضه بختیاری دز

در نهایت بر اساس گزارش برفسنجی تخمین مناسبی از حجم آورد برف در حوضه تهیه می شود و برنامه ریزی مخازن سدها بر این منوال خواهد بود
اما دیدن تصاویر برفسنجی سال 1402 من را به سالها پیش برد به بیست سال پیش زمانی که به عنوان یک جوان تازه استخدام شده در اداره موظف شدم به عملیات برفسنجی سال 1382 بروم.میل به دیدن سرزمینهای برفی باعث شد تا رخت سفر بپوشم و از اهواز راهی شوم
ما پنج نفر بودیم که در روز در 29 بهمن 1382، ساعت 10 صبح از اهواز به سوی یاسوج حرکت کردیم .هوا کمی سرد بود با دو دستگاه پاترول از بهبهان گذشتیم و پس از گذشتن از جاده پرپیچ و خم قدیمی یاسوج در ساعت 7 بعدازظهر به یاسوج رسیدیم .از بچگی و سال 59 که یاسوج رفتم دیگر انجا نرفته بودم . ملاقات دوباره با شهر خاطره انگیز سال 59 برایم جذاب بود . اما اگر تصویر من از آن شهر تصویر سال 59 بود، اما آن شهر و مردمش قصد نداشتند در سال 59 بمانند. یاسوج سال 82 دارای بلوارهای زیبایی شده بود و نو شده بود. پایتخت طبیعت ایران اما همچنان آبشار خودش را داشت و هنوز می شد در باغهای اطرافش پیک نیک گرفت و در تابستان هندوانه خورد.یاسوج البته هنوز نیز چنین است و تا ابد اینگونه خواهد ماند.

مرداد 1359 باغهای اطراف یاسوج کنار پدر و اقوام

آبشار یاسوج سال 59
البته در سال 82 برخلاف سال 59 ما برای پیک نیک و گردش انجا نرفته بودیم. هدف تهیه اندازه گیری نمونه های برفی در مناطق مختلف حوضه کارون و تهیه یک گزارش کاربردی برای تخمین حجم برف موجود در این حوضه بود، تا بتوان پیش بینی ورودی آبی برای بهار و تابستان 83 به عمل آورد.این یک ماموریت اداری بود و از طرف معاونت هماهنگی و بهره برداری امور آب سازمان آب وبرق خوزستان به ما محول شده بود.همزمان اکیپ دیگری نیز رهسپار دز شده بود .این کار از دهه 50 خورشیدی در سازمان آب وبرق خوزستان انجام می شد و تاکنون ادامه دارد.
این ماموریت چالشهایی هم داشت مثلا یک از همکاران آقای مهندس محمد حلواساز در سال81 در هنگام نمونه گیری از یک بلندی در ایستگاه ونایی بروجرد در حوضه دز لیز خورد ،تعادلش را از دست داد و به پایین کوه پرتاب شد و پایش شکست . لذا باید مواظب خود هم باشیم .همانطور که قبلا عرض کردم این ماموریت شیک و اتوکشیده در تهران یا دفتر یک شرکت نبود .سهم من از این ماجراجویی بهمن و اسفند 1382 بود . تنخواه ما برای پنج نفر و کل هزینه ها 600 هزارتومان بود که در آن زمان معادل حقوق 4 ماه بود
وقتی به یاسوج رسیدیم قبل از استقرار در مهمانسرا در رستوران غذا خوردیم و بازی فوتبال ایران و قطر را در مقدماتی جام جهانی2006 دیدیم که البته بازی در تهران و ورزشگاه خالی برگزار می شد و تیم ایران سه بر یک برنده شد و ما این را به فال نیک گرفتیم . پس از استقرار در مهمانسرای برق منطقه ای یاسوج روز 30 بهمن 82 به چندین ایستگاه سرکشی کردیم . این ایستگاهها در اطراف شهر یاسوج بودند تل خالی دلیبجک دشت روم برف زیادی نداشتند و نمونه ها به سرعت اخذ شد


اما سخت ترین بخش ماموریت ما در دشت مداب بود .این منطقه در ارتفاع 2690 متری از سطح دریا قرار داشت در حالیکه یاسوج خود در تراز 1870 قرار داشت .رفتن به مداب یک نوع کوهنوردی بود.
این دشت جای زیبایی است و تابستانهای زیبا و دل انگیزی دارد

مسیر حرکت به بالای دریاچه مداب در تابستان
نصیب ما از این دشت زیبا اما زمستان پربرف بود. ان هم روز جمعه یک اسفند 82 . ما به آنجا رفتیم با پاترول تا جایی که می شد رفت و از ان پس باید پیاده می رفتیم .نخست مسیر به راحتی قابل تردد بود . اما برفها زیادتر و مسیر کوهستانی تر می شد و از ان پس قدم برداشتن سخت می شد .از چندین گردنه گذشتیم نفسها به شماره افتاد و هوا سرد و سردتر می شد.وقتی قدم می گذاشتیم باید برای برداشتن پا از میان برفها و حرکت به جلو انرژی زیادی صرف می شد. برای ما که عمری را در اهواز صاف گذراندیم و برف به زحمت دیده بودیم این چالشی جذاب و ماجراجویی کاری بود.در برخی بخشها ار همدیگر جدا افتادیم زیرا توان ما سه نفر با هم فرق داشت و نمی توانستیم پا به پای هم پیش برویم
ساعت 10 صبح تا ساعت چهار بعداز ظهر که بالای دشت مداب رسیدیم 6 ساعت برفی زندگی ما بود .و زمانی که به بالای مداب رسیدم تا چشم کار می کرد قله های برفی می دیدم که یقینا انبار برف بشار ، خرسان و کارون بودند. این محل سرچشمه رود بشار است.رود بشار از حوالي اردكان فارس واز كوههاي كته دوده سه، تنگ سرخ،شير گوش سرچشمه گرفته وضمن جريان به سمت شمال غربي ودريافت رود گنجكان ورودوزگ از ميان شهر ياسوج مي گذرد.
در ادامه مسير رودخانه دشت روم ، سپيدار ،گرداوه ادغام وهمراه با شاخه هاي فرعي ديگر كليه روانآب مناطق غرب ورود كهكيلويه ،سريس وشاخه هاي فرعي ديگر كليه رواناب مناطق شرقي حد فاصل ياسوج تا پاتاوه را جمع آوري وارد رودخانه بشار مي نمايند.

اخذ نمونه برفی در بالای دشت مداب 1 اسفند 1382 ساعت 16:30

هوا چنان سرد شده بود که دستهای یخ زده ما توان فعالیت را به سختی مهیا می کرد در بالای کوهی که ما رسیدیم دریاچه ای قرار داشت که در زمستانها یخ می زد و ما باید در مناطقی اندازه گیری می کردیم که دریاچه قرار نداشت. مهندس داوطلب همکار ما از شرکت مدیریت منابع آب ایران منطقه را می شناخت او قبلا تابستان به مداب رفته بود. موقعی که نمونه پنجم را گرفتیم .ناگهان بوران و کولاک شروع شد . این اصلا خوب نبود ما اکنون در هنگام بوران در وسط شهر نبودیم بلکه بالای یک کوه پربرف دورافتاده بودیم و باید برمی گشتیم دو نمونه دیگر با زحمت اخذ شد اما دیگر نمی شد انجا بمانیم هوا خراب شده بود و اگر می ماندیم ممکن نبود نتوانیم برگردیم.
قطرات بوران به سمت چشمان ما می چرخید . چشمان ما به زحمت جایی را می دید .این صحنه ها قبلا فقط در فیلم های سینمایی دیده بودم و اکنون خودم وسط یک فیلم مهیج می دیدم
.سه نمونه آخری را نگرفتیم . وسایل را جمع کردیم که برگردیم با وجود بوران و سرمای شدید ، توان بازگشت اما برای مردان جوان سال 82 وجود داشت. حرکت با پاهای یخ زده و منجمد و تقریبا سرشده احساسی مانند فیلم کاشفان قطب جنوب رونالد اموندسن را به ما می داد.در حالی که بوران لحظه به لحظه بیشتر می شد تکه های نانی را که مهندس داوطلب با خودش آورده بود و اکنون خشک شده بود را خوردیم تا انرژی بگیریم .به زحمت از سطح دریاچه یخ زده به بالا رفتیم تا به سرازیری برسیم.بوران و کولاک جلوی دید ما را گرفته بود و باید عجله می کردیم . مسیر آنچنان برفی بود که بسیاری از مسیر برگشت را به صورت سرخوردن روی برفها عبور کردیم، تا گردنه های مسیر را دور بزنیم، که یک نوع برف بازی در پیست اسکی بکر و اختصاصی به شمار می رفت.
درمیان ان هیاهو و بوران البته باید دقت می کردیم تا حادثه سال گذشته که برای مهندس حلواساز رخ داده بود برای ما اتفاق نیفتد، زیرا در آن بوران شدید و در وسط کوههای پربرف کار خیلی سخت می شد و ممکن زیر برف دفن شویم
اکنون مسیر کاملا مه گرفته برفی و تار بود و ما باید پیش از تاریکی کامل از گردنه ها و پیچ ها می گذشتیم .سرانجام مسیری که شش ساعت رفتن ان طول کشید با شتاب فراوان و سرسره خوردن بر برفها در دو ساعت برگشتیم و زمانی که از آخرین گذرگاه و گردنه گذشتیم و به پایین رسیدم با همکاران راننده مواجه شدیم که شدیدا نگران شده بودند. یکی از همکاران راننده-مرحوم آقای مختاری – که مسن تر بود به پیش آمد و از خوشحالی هر سه نفر ما را در آغوش گرفت

خدابیامرز می خواست به یاسوج برگردد و کمک بیاورد و گفت اگر نیم ساعت دیرتر می آمدید، او برای کمک به یاسوج برمی گشت و جدی هم می گفت در عصری که موبایلها تازه آمده بودند امکان خط دهی در خود شهر یاسوج نیز به سختی میسر می شد چه برسد به دشت دورافتاده و برفی مداب که جایی خالی از سکنه بود.. البته ان روز انتخابات مجلس بود و فکر کنم کمک به سختی میسر می شد. حالا دیگر مهم نبود. قصه به خوشی تمام شده بود .در میان آن بوران و پس از برگشت عکسی به یادگار ثبت کردیم تا نوعی جشن و دل آسودگی پس از ان همه دلواپسی ها باشد .

در غروب ان روز خاطره انگیز وقتی به یاسوج برمی گشتیم، احساس می کردم روزی متفاوت را در زندگیم گذرانده ام و در صندلی جلوی کنار راننده خزیدم و پاهای یخ زده ام را گرم کردم و از پشت شیشه به برفی که داشت می بارید نگاه می کردم و سپس با خودم گفتم اکنون در بالای دشت مداب چه خبر است ؟ شب در کنار بخاری گرم مهمانسرای برق منطقه ای یاسوج به این فکر می کردم که الان شب هنگام بودن در کنار بخاری بهتر از بودن در بالای دشت مداب است .
در مدت چهار روز اقامت در یاسوج باشکوه به سی سخت پاتاوه اردکان فارس و کاکان نیز رفتیم و نمونه های خود را جمع کردیم و سپس بار و بنه خود را جمع کرده و رهسپار سمیرم شدیم


سمیرم زیبا شهری کوهستانی که بالادست ترین نقاط کارون است و منشا رود ماربر است رودخانه ماربر بعد از دريافت آب سميرم در مسيري ابتدا به سمت شمال غربي جريان سپس قوسي زده به سمت جنوب شرقي منحرف ودر محلي به نام دو راه به رودخانه بشار ملحق وتشكيل رودخانه خرسان را مي دهند.
رودخانه ماربر از كوههاي آلماني، دووجبي، طاسك، ودينار سرچشمه ودر مسير خود آب سميرم را دريافت مينمايد رود بهمن زاده با رود چاه تل تشكيل رودخانه حنا را داده كه ضمن جمع آوري مناطق اطراف بخش حنا با رودخانه جنك آباد(كه در سرچشمه بنام گرموك مي باشد) ورودخانه دهان كه از اطراف سميرم مي آيد تشكيل آب سميرم را مي دهند.
در چهار روز اقامت در سمیرم به ایستگاههای مانند سمیرم گرموک ایلاندره ساخت قباد بردکان حنا و اسلام آباد رفتیم .روز نخست اقامت در سمیرم ،قبل از رفتن به ایستگاه برف سنجی گرموک ، نزدیک سد سمیرم عکسی به یادگار گرفتیم

دریاچه سد سمیرم 6 اسفند 1382

در یکی از ایستگاههای سمیرم ناگهان برف شروع شد و آقای مهندس داوطلب گفت باید سریعا از منطقه خارج شویم در جواب تعجب ما گفت بزودی مسیرهای ارتباطی قطع می شود و ممکن است ما چندروز ارتباطمان با بقیه مناطق قطع شود و تقریبا زندانی شویم .لذا به سرعت دست به کار شدیم .تایر پاترول گیر کرده بود .با عجله سنگی زیر ان گذاشتیم تا به حرکت درآمد و توانستیم قبل از شدت گرفتن برف به سمیرم برگردیم

وز 8 اسفند 1382 به دره ایلاندره رفتیم.اما در مسیر برگشت لوله های برفسنجی در یک بی احتیاطی به دره پرتاب شد .احساس یاس می کردیم .لشگر شکست خورده به سمیرم برگشت درمسیر هوای برفی و مه گرفته ،سکوت سنگینی برای شکست خوردگان برقرار بود و زمانی که در مهمانپذیر محل اقامتمان با صاحب آن در مورد سفر به ایلاندره پرسیدیم جواب او را ما را شگفت زده کرد . به گفته ایشان دره ایلاندره در تابستانها جولانگاه مارها است و ما در صبح ان روز پا بر محل مارها گذاشته بودیم و خبر نداشتیم . تقریبا احساس می کردیم مانند سندباد در دره مارها و اژدها های خشمگین ولی خاموش فرود آمده بودیم . در شب سرد سمیرم دیدن فیلم سینمایی هفت ترانه در ویدیوی اتاق مهمانپذیر خاطره ای فراموش نشدنی بود تا شاید ما ناکامی از دست دادن لوله های برفسنجی را فراموش کنیم

در سمیرم برفی و کوهستانی سیبهای بسیار لذیذی دارد . حتما این سیبها را امتحان کنید

.اما مصایب پایانی نداشت .در آن دوره هنوز خبری از موبایلهای فیلمبردار نبود و ما به روش قدیم از عملیات خود عکس می گرفتیم و فیلم ان را به عکاسی می دادیم تا چاپ کند . اما عکاسی که درسمیرم ،فیلمها را تحویلش دادم شب قبلا از عزیمت زمانی که مقرر بود تا عکسهای چاپ شده را به ما تحویل بدهد ،خلف وعده کرد و گفت عکسها فرداشب آماده می شود. برای ما مسافرین که یک لحظه هم مهم بود این یک خبر ناگوار بود.مرحوم مختاری که نگران همسر بیمارش در اهواز بود ،خشمگین شد و حالا باید ما او را آارام می کردیم دران غروب سرد سمیریم همه چیز به هم ریخته بود و ما هرطور حساب می کردیم امکان برگشت برای عکسها به سمیرم را نداشتیم.لذا یک روز اقامت اجباری ما در سمیرم یخ زده تمدید شد
س از دریافت تصاویر عازم شدیم .حالا باید از سمیرم به بروجن می رفتیم باید اما مجبور شدیم مسیرمان را طولانی کنیم تا به آب منطقه ای اصفهان برویم و لوله های برفسنجی آن اداره را قرض کنیم . وارد اداره آب منطقه ای اصفهان در خیابان چهارباغ بالا شدیم

جای قشنگی بود. اما باید شوخی و طعنه های مسئول اداره برفسنجی اصفهان با لهجه شیرینش در مورد چگونگی از دست دادن لوله های برفسنجی سازمان آب وبرق خوزستان را تحمل می کردیم و لبخند می زدیم،باید تاوان بی احتیاطی خود را این چنین می دادیم . اکنون آن لوله ها سهم مارهای ایلاندره شده بود. سپس او لوله های برفسنجی اداره خودشان را به ما تحویل داد . ما رهسپار بروجن شدیم تا راهی مهمانسرای جهانگردی آن شویم . جای زیبا و راحتی بود.بروجن نزدیک سرچشمه رود ونک است و از آنجا به سرچشمه کارون در امام قیس مورچگان و سفید آلی رفتیم. رودخانه قره آقاج با رو دخانه كاسگان ادغام و آب سولگان رابه وجود مي آورند و آب سولگان با آب آق بلاغ ( حاصل رواناب مناطق اطراف مورچه گان ، امام قيس و سميرم ) و آب جاغ جاغ تشكيل آب ونك را مي دهند




امام قیس 12 اسفند 1382
آب ونك در طول مسير خود به سمت شمال غربي ضمن برخورداري از رواناب هاي منطقه از جمله آب گرد بيشه در محل گل كله به رود كارون ( تركيب آب كوهرنگ و بهشت آباد) ملحق مي شود.



وقتی پس از سه روز از بروجن به شهرکرد می رفتیم هوا به طرز عجیبی گرم شده بود .در محل شرکت آب چهارمحال و بختیاری مستقر شدیم صبح که بیدار شدم در راهرو طبقه دوم، کارمندان ان شرکت در حال عبور و مرور دیدیم .روز یکشنبه 10 اسفند آماده حرکت شدیم فردا تاسوعا بود.باید عجله می کردیم از انجا به سولگان، گندمکار، وردنجان ،جهانبین، کاکولک رفتیم روز تاسوعا فقط یک ایستگاه را بازدید کردیم و روزعاشورا به احترام این روز از اقامتگاه خارج نشدیم این در حالی بود که در این مدت تعطیلی در کار نبود حتی روزهای جمعه برای نمونه گیری بیرون می رفتیم

اما در این بخش پرچالش ترین بخش سرکشی به کوهرنگ بود . آب كوهرنگ از ارتفاعات كوهرنگ ، برم ، ونك ، در حوالي چلگرد سرچشمه ودر مسيري به سمت جنوب شرقي، ضمن اضافه شدن شاخه دو آب كليه رواناب منطقه را جمع آوري و در محل حوالي روستاي بهشت آباد با شاخه مهم ديگري به نام بهشت آباد تلاقي مينمايد آب بهشت آباد خود از بهم پيوستن آب جنقان ، آب جهان بين ، آب كيار و شلمزار به وجود مي آيد.
رود گرگك و رود سراب با سرچشمه گرفتن از كوههاي قاطر لنگ ، هورسيان ، نثار تنگ، بيد كان ، جونك رواناب مناطق اطراف شهر هاستانهاي فراسان، فيل آباد، اسد آباد و دريا، و تشكيل آب جونقان را مي دهند.
آب جهان بين روانآب مناطق اطراف شهر هاي وردنجان، شهركرد، هفشجان، آب كيار روانآب مناطق اطراف شهرهاي بروجن ، فراد مبه ، فرخ شهر و آب شلمزار رواناب حاصله از مناطق اطراف بلداجي را جمع آوري مي نمايند.
آب كيار در مسير خود ابتدا با آب جهان بين ادغام وسپس آب شلمزار را در يافت و تحت عنوان رو دخانه كيار جريان مي يابد كه در ادامه مسير با اضافه شدن آب جونقان تشكيل آب بهشت آباد را مي دهد. آب بهشت آباد و آب كوهرنگ بهم پيوسته و تشكيل رود كارون را مي دهند رود كارون در مسيري به سمت جنوب شرقي ضمن برخورداري از آب سبزكوه با شاخه مهم ديگر خود يعني آب ونك در حوالي گل كله ادغام مي گردد.
در کوهرنگ ایستگاههای لاخشک، شیخ علیخان و امیدآباد مورد بررسی قرار گرفت شیخ علیخان یک آبشار زیبا دارد در نزدیکی شهر کوهرنگ قرار دارد




سفر به کوهرنگ من را به سالهای خیلی دور برد موقعی که پدرم من را به روستای اجدادی مان در بیرگان برد تا به خانه عموبزرگ برویم . من پیش از این در مرداد 59 به آنجا رفته بودم و به منزل عموبزرگ رفته بودیم

در مرداد 59 ،همه جا خشک بود هیچ برفی جز بر قله زردکوه وجود نداشت و باد سردی و خنکی ما را نوازش می داد و مرحوم عموبزرگ از ما پذیرایی کرد .
اما در 17 اسفند 82 انجا غرق برف بود و رنگ سفید را فقط میشد رویت کرد.اکنون .مرحوم عموبزرگ سالها بود از دنیا رفته بود و من زمان عبور از بیرگان به این فکر می کردم که او دیگر نبود تا از ما پذیرایی کند و حتما مزارش زیر برف بود..آدمها همیشه نیستند
از بیرگان گذشتیم ..پس از شیخ علیخان به سوی لاخشک رفتیم جایی که مخزن برف کارون است و حتی در تابستانها نیز انجا دارای قندیلهای یخی در غار می باشد .برای رسیدن به انجا کیلومترها پیاده روی کردیم تا به جمجمه یک گرگ رسیدیم و متوجه شدیم که وارد منطقه ای خطرناک شدیم.گویا گرگهای شدیدا گرسنه شبها دورهم جمع می شوند و نخستین گرگ که دچار خواب آلودگی شود ، خوراک دیگر گرگها می گردد و این علامت خطرناکی بود امکان حمله گرگها میرفت لذا پس از مارهای ایلاندره نوبت به گرگهای لاخشک بود .لذا همان جا نمونه گرفتیم


لاخشک کوهرنگ 17 اسفند 1382
روز بعد به اصفهان رفتیم زیرا باید لوله های برفسنجی را از این اداره قرض گرفته بودیم و باید در انتهای ماموریت دوباره پس می دادیم. ماموریت رو به اتمام بود.
اما من و سیدمحمد امامی فر این چنین در کنار پل خواجو اصفهان آخرین بخش ماموریتمان را ثبت کردیم . این آخرین ایستگاه بود

. دیگر بهار شده بود برفها آب شده بودند و شکوفه ها گل داده بودند.زمستان برفی برای ما اینچنین تمام شده بود و بهار رسیده بود لااقل در اصفهان روز 18 اسفند 82 چنین بود و همه چیز خبر از پایان ماموریت برفی ما و برگشت شیرین ما به خانه می داد
پس از 20 روز سرانجام به اهواز برگشتیم و این دفعه از جاده شهرکرد به اهواز برگشتیم . عبور از جاده قدیم سرخون به دهدز که اکنون به زیر آب دریاچه سد کارون چهار رفته فراموش نشدنی بود. مسیر پرپیچ و خم 40 کیلومتری را در دو ساعت آمدیم.
ساعاتی بعد تایرهای پاترول به تاخت تابلوی اهواز 30 کیلومتر را پشت سر گذاشتند هوای سرد جای خود را به هوای مطبوع بهاری اهواز داددر غروب آفتاب روز 19 اسفند 82 از پلیس راه اهواز گذشتیم .ما حالا در خانه بودیم. از من مانند یک قهرمان استقبال شد.
بعد از رفتن به اداره ، گزارش این ماموریت را نهایی و برای مدیریت ارسال کردم .البته در نوروز 83 برف سنگینی در حوضه ها نازل شد و تا حدی تخمین گزارش ما دچار تغییر گردید و ثابت شد تا باید ایستگاه ان لاین برفسنجی احداث و تجهیز گردد
لحظات می میرند اما خاطرات زیبا برای همیشه در ذهن و روح انسان باقی می مانند و هرگز نمی میرند .این متن را به همکارانم در این ماموریت آقای مهندس داوطلب از شرکت مدیریت منابع آب سید محمود امامی فر دوست عزیز و همکار سازمانی و همکاران راننده آقای اسماعیل محامدی همکار حمل و نقل و روح شادروان آقای مختاری که آن زمان 74 سال داشتند و با شور و حال جوانان با ما همراهی می کردند و همه عزیزانی که در طی این سالها به برفسنجی رفته اند تقدیم می کنم.

بیست سال از آن پس من هنوز به برفهای دشت مداب و نخستین حرکت آب کارون از امام قیس به سوی اروند فکر می کنم.گذشت زمان توانست شور جوانی را از ما بگیرد. اما نتوانست شور زندگی را از ما بگیرد.

گذشت زمان توانست جمع پنج نفره ما را بپاشد اما نتوانست خاطرات زیبا را از بین ببرد. گذشت زمان توانست مرحوم مختاری را از این دنیا ببرد اما نتوانست تصاویر و یاد او را محو کند.

گذشت زمان توانست برفهای سال ۸۲ را آب کند و می تواند برفهای سال 1402 را نیز آب کند

اما نتوانست و نخواهد نتوانست سرزمین برفی و رودخانه پرشکوه کارون را محو کند.

گذشت زمان میتواند روزی ما را از بین ببرد، اما هرگز و هرگز نخواهد توانست عشق و شور زندگی را از بین ببرد زیرا تا چرخ گردون می چرخد انسانهای دیگر هستند و می آیند و اگر ما نباشیم اما یاسوج ،سمیرم ،بروجن ،مداب، امام قیس ،اروند ، کوهرنگ و..تا ابد خواهند بود و زندگی با قدرت ادامه خواهد یافت

















