انتظار این بود که این فناوری بتواند با جلوگیری از هدررفت آب، راندمان و بهرهوری را بالا ببرد و فشار بر منابع آب را کاهش دهد. اما این سیاست، با وجود هزینه هنگفت و پوشش وسیع، عملاً نهتنها تأثیری بر مصرف کل نداشت، بلکه در برخی مناطق وضعیت را بدتر کرد. برای فهم چرایی این شکست، باید به ریشهایترین لایه آن نگاه کنیم: ذهنیت، تصور و سواد آب سیاستگذاران و کشاورزان. حکمرانی منابع در ایران مبتنی بر کارایی فنی و «تقدیس فناوری در معابد مدرنيته » بوده و به عنوان «خطای تکرارشونده سیاستگذاری آب» همواره درحال بازتولید است. این خطا به دلیل ضعف سواد آب سیاستگذاران و تقلیل دانش آب به یک دانش محتوایی فنی است. بر اساس این خطا، سیاست گذاران هیدروکرات اغلب؛ فناوری را ذاتاً خیرخواه، بیطرف و حلال مشکلات ارزیابی می کنند. ساخت پی در پی سدها، کانالها، تونلها و در نهایت فناوری های آبیاری زاییده این ذهنیتها هستند و به جامعه نیز منتقل کرده اند. از این منظر، ورود آبیاری تحت فشار و آبیاری قطرهای نیز دقیقاً زیل همین ایماژ ذهنی قرار گرفت. سیاستگذار و کشاورز هر دو بهگونهای ناخودآگاه پذیرفتند: «فناوری جدید یعنی مصرف کمتر آب.» «این سیستم اجازه میدهد مطمئنتر و بیشتر برداشت کنم.» «راندمان بالا مساوی است با آب اضافه برای توسعه سطح زیر کشت » این پدیده اجتماعی؛ در ادبیات میان رشته ای آب؛ ایماژ (Imaginary) نامیده میشود؛ تخیلی که به فناوری معنای «نجاتدهنده» میدهد، حتی اگر در واقعیت خلاف آن رخ داده باشد. پژوهشهای بینالمللی مثلا مطالعه آبیاری قطره ای در اسپانیا نیز در تجربه ای مشابه نشان دادهاند که مدرنسازی آبیاری اگر بدون حکمرانی همراه باشد، مصرف کل را افزایش میدهد. و علت آن این است که فناوری، احساس بیپایانی آب را ایجاد میکند. در ایران نیز دقیقاً همین مسیر در توسعه فناوری آبیاری قطره ای تکرار شد. بدون محدودیت برای توسعه سطح زیرکشت، بدون مدیریت بر برداشت بدود اصلاح الگوی کشت و حتی اضافه شدن محصولات آب بر ، بدون سیاستگذاری مشخص برای جلوگیری از رشد جاهای غیرمجاز؛ اثر تکنولوژی خنثی شد. این پدیده در ادبیات میان رشته ای آب با نام اثر بازگشتی (Rebound Effect) شناخته میشود. بدین معنا که وقتی فناوری کارآمدتر میشود، مردم بیشتر مصرف میکنند و در مجموع مصرف افزایش مییابد. به همین دلیل منابع مشترک تحت فشار نقش ذهنیت و رفتار جمعی قرار می گیرد. بنابراین هر فناوری جدید، اگر بدون سیاستهای محدودکننده، بدون آموزش رفتاری و ارزیابی اثر ذهنی معرفی شود، میتواند رفتار جمعی را به سمت تخریب بیشتر سوق دهد. در ایران، اجرای گسترده آبیاری تحت فشار بدون توجه به این ابعاد اجتماعی و رفتاری به شکلگیری ذهنیت «آب کافی»، افزایش رقابت برای برداشت، اضافه شدن سطح زیرکشت، افزایش چاههای غیرمجاز و فروپاشی تدریجی تابآوری اجتماعی–محیطی منجر گردید. با دادن میلیاردها ریال اعتبار و یارانه به دلیل نبود سیاستهای محافظتی شفاف و الزامآور؛ آبیاری تحت فشار نه تنها به آبهای زیرزمینی کمک نکرد بلکه جایگزینی فناوری بهجای حکمرانی تخریب را پیش رونده ساخت. خطای اصلی سیاستگذاران هیدروکرات این بود که فکر می کردند که فناوری بیطرف است، رفتار کشاورز ثابت میماند،روابط قدرت در برداشت آب اهمیتی ندارد و تکنولوژی خودبهخود بحران را کم میکند. اما فناوری، بدون تنظیمگری، بدون پایش برداشت، بدون کنترل سطح زیرکشت، بدون درک دقیق رفتار بهرهبرداران و درک منطق منابع مشترک؛ نهتنها کمکی نمیکند، بلکه بحران را تشدید میکند. نتیجه این که آبیاری تحت فشار در ایران شکست نخورد چون فناوری بد بود؛ بلکه شکست خورد چون حکمرانی، سواد آب، اقتصاد رفتاری، کنترل برداشت و محدودیت سطح زیرکشت در کنار آن وجود نداشت.
خطای حکمرانی : چگونه آبیاری تحت فشار در ایران بهجای نجات، بحران را تشدید کرد؟
دهههاست که در ایران جملهی مشهور «۹۰ درصد آب ایران در بخش کشاورزی مصرف میشود» تکرار میشود و این عدد علیرغم همه طرحها و هزینهها، تغییر چندانی نکرده است. مثلا در دهه ۷۰ شمسی، دولت سازندگی با یارانههای گسترده و وامهای بلاعوض، توسعهی سیستمهای آبیاری تحت فشار را به یکی از سیاستهای اصلی در وزارت کشاورزی تبدیل کرد.
- نویسنده : مهتا بذرافکن
- ارسال توسط : modir
- 57 بازدید
- بدون دیدگاه















